مشت میکوبم بر در
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی میگردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفتهی چند
چه کسی میآید با من فریاد کند
"فریدون مشیری"
:: موضوعات مرتبط: گروه4 (شعر و موسیقی)
به سوی نور...
ما را در سایت به سوی نور دنبال می کنید
برچسب : فریاد, نویسنده : 8moradzadehma بازدید : 90 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:06